مصاحبه پخش شد.خیلی کوتاه هم بود خب .بعد دیدم برخی مصاحبه را نقد کردند .بیشتر نقدها حول این بود که چرا مسی گفت فوتبال ایران را نمی شناسم و این چه سوالی بود که خبرنگار پرسید.آنها که مرا می شناسند می دانند دوست دارم نقدم کنند که می دانم هر چه حاشیه امن بگیرد وا مصیبتاست …اما به نظرم این بدوی ترین نوع انتقاد بود .چون من طبیعتا مسوول جواب دادن طرف که نیستم.اگر در خانه کس است اینکه مسی فوتبال ایران را نمی شناسد هم نیازمند واکاوی هاییست.خب نمی شناسد دیگر.
همین جواب اتفاقا مهم است.بعد چه سوالی باید می پرسیدم؟پیتزا بیشتر دوست داری یا بستنی ؟یا نظر شما درباره سبیل کریم باقری چیست؟
پیرمرد دوست داشتنی که سالها کارمند دفتر پاریس بود مرا یواش کشید کنار و گفت: “ول کن!”.شمرده شمرده و طوری که نرنجم گفت:” پیش از تو در سی سالی که من اینجا هستم خیلی ها آمده اند و بیشتری زندگی کارمندی کرده اند و برگشته اند.انگار نه انگار خانی آمده و خانی برگشته… بعد ها هم برخی هایشان سفیر شده اند.مدیر شده اند. بارت را ببند بجای این همه جست و خیزها. ول کن. حالا مسی این وسط کیه ؟چرا برای خودت دردسر درست می کنی؟”.
مکث کردم.قبلی ها هم اینجور ها که می گفت نبودند اما به فرض محال هم اگر اینطور بود باز… من دوست نداشتم اینجوری زندگی کنم
منبع
http://www.funpatogh.com